Sunday, August 23, 2009

در باره خودم

خب بالاخره این این امتحانای کوفتی تموم شد .3 ماه اعصابم رو خورد کرده بود.وقتی تو تابستون امتحان داری یعنی نه میتونی تفریح
کنی چون درس داری و نه درس میخونی چون می خوای تفریح کنی
خلاصه اینکه گند زده میشه تو تابستون و امتحان با هم.


کلاسای اتوکد شروع شده .از معدود کلاسایی که دوست دارم فقط خدا کنه با کلاسای ترم دیگه تداخل پیدا نکنه

الان چند روزه می خوام صبحا پا شم برم بدوم ولی نمیشه

یه گربه احمق یکی از بچه هاشو جا گذاشته تو حیاط حالا خودش با بفیه بچههاش هر روز دم در وامیستن تا ما درو باز می کنیم میخوان بیان تو.منم که در زمینه حیوانات مدال شجاعت دارم موندم چی کار کنم
شاید لازم شه یه چن وقت از خونه بیرون نرم








پ.ن : امشب هوا چقدر خوبه
پ.ن 2: دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم.... روزگار غریبیست نازنین

No comments:

Post a Comment